تاریخ انتشار : 24 مهر 1400
بررسی پوشاک اقوام بومی و محلی ایران با شاخه های میراث فرهنگی (بخش اول)
#سمانه-شهری-نژاد، استاد دانشگاه/مدرس پژوهش گر و دانشجوی دکترای تخصصی پژوهش هنر
یکی از ابزار شناخت فرهنگی جوامع، پوشاک است. هر قلم از پوشاک، جنس و رنگ پارچه، طرح و شکل دوخت لباس و آرایهها و زیورهای آن به صورت نمادین مفهوم یا مفاهیمی را میرساند. جامه، نشاندهندهی جایگاه و منزلت اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و شغلی پوشنده آن و برتابندهی جایگاه و مقام طبقاتی شخص در گروههای مختلف اجتماعی است. همچنین لباس و نوع و جنس و رنگ و شکل دوخت آن و فرهنگ واژگان و اصطلاحات مربوط به پوشاک با ارزشها و معیارهای اخلاقی و معنوی مانند شرم و حیا، وقار و متانت، جاذبه و فریبندگی، عظمت و حقارت، غرور و کبر و فروتنی، گیرایی جنسی، اهمیت و اعتبار، ماتم و عزا و شادی و سرور، فقر و غنا و بینشهای دینی و مذهبی پیوند دارند. از این رو مطالعهی مردم یک قوم و جامعه و بررسی زبان و فرهنگ واژگان پوشاک آن قوم و جامعه در زمان حال و گذشته و روند تحول و دگرگونی تاریخی انواع پوشاک و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری آنها، زمینهای مهم و ارزشمند در پژوهشهای پژوهشگران دانشهای اجتماعی، به ویژه مردمشناسی بوده و هست.
نوع پوشاک و نحوهی پوشش مردم هر جامعه در هماهنگی کامل با محیط زیست و شیوهی زندگی و معیشت مردمان آن جامعه است. مقایسهی بین نوع پوشاک و نحوهی پوشش جوامع بشری در مناطق مختلف کرهی زمین از نقاط سردسیر تا گرمسیر به خوبی این نظر را تایید میکند. با این حال در جامعه نیز تنوع در نوع پوشاک همواره دیده میشود. به عقیده برخی پژوهشگران، پوشاک همواره و در همه جا نمایانگر موقعیت اجتماعی است.
1-شناسایی فرهنگ
فرهنگ به شیوه های مختلفی دیدگاه ها و رفتارهای ما را تحت تاثیر قرار می دهد. کانت، واژه فرهنگ را هم به معنای فرهنگ مهارت در تاسیس جامعه مدنی و فدراسیون جهانی و هم در معنای فرهنگ انضباط و کنترل امیال جهت تحقق غایات متعالی اخلاق بکار گرفته است.(ماحوزی، 1389: 15) برخی از ارزش ها در فرهنگ در دو جهت مثبت و منفی موجبات تعالی و یا اضمحلال حیات انسان ها را فراهم میآورد. شناخت فرهنگ عامه در زمینه های متفاوت میتواند باعث احیاء دوباره باورها و اعتقادات نسلی باشد که در حال حاضر جز هنرهایشان چیزی باقی نمانده است. علاوه بر این، شناخت و تحلیل اعتقادات و باورها در خصوص پوشاک از این رو که زمینه ساز تحقیق سایر اهداف محسوب میشود، بسیارحائز اهمیت میباشد. (برودل، 1372: 41) مفهوم فرهنگ را آن طوری که جامعه شناسان به کار میبرند، میتوان در دو دسته گروه بندی کرد:
گروه اول: فرهنگ را در مفهوم بسیارگسترده و فراگیری در نظر میگیرند و آن را مجموعه معرف، باورها، ارزش ها، هنجارها، هنرها و ادبیات، نظام های سیاسی و حقوقی، شیوه های قومی، ابزار و وسایل جامعه که انسان در فرایند تکامل خود بدست آفریده است و برای نسل های بعدی به میراث گذاشته است.
گروه دوم: فرهنگ را تنها در مورد میراث های فکری، معنوی و هنری و ادبی به کار میبرند؛ و وسایل و ابزار و مظاهر و شکل های زندگی اجتماعی را «تمدن» مینامند و آن را از فرهنگ تفکیک میکنند. به نظر این گروه از انسان به عنوان عضو یک جامعه کسب میکند.(کنیگ، 1366: 75)
فرهنگ عامه را میتوان در آن دسته از باورها، اعمال، کالاها و خدمات شهری و موضوعاتی که حوزه گسترش زیادی ندارد یا میتواند داشته باشند دنبال کرد (سازگارا، 1377: 76). باورهای توده ای و سنت های محلی، بارزترین چهره های فرهنگ عامه هستند. به دلیل ارتباط تنگاتنگ فرهنگ سیاسی و
مبانی مشروعیت نظام های سیاسی با فرهنگ عامه، دولت ها و مراکز سیاسی توجه خاصی به عناصر فرهنگ عامه یا باورها، اعمال و موضوعات فراگیر مبذول میدارند. دولت ها در دو سطح به فرهنگ عامه توجه دارند: فرهنگ توده ای و انبوهی که حساسیت خاصی به آن معطوف است، چرا که نوعی فعالیت تبلیغاتی در آن قابل انجام است؛ و فرهنگ محلی اقوام و گروه ها که جزء میراث فرهنگی محسوب میشوند و دولت ها صرفا برای هویت ملی به آن میپردازند و همه دولت ها تقربیا در این حوزه یکسان عمل میکنند. (بروگمن، 2006: 59) خاستگاه فرهنگ عامه به معنای امروزین آن طبقات متوسط هستند، دولت ها عناصر مورد پسند این طبقه (بالاخص اقشار پایین آن) را اخذ کرده و در چارچوب نظام تولیدات فرهنگی خویش قرار میدهند. کالاهای فرهنگی توده ای یکبار مصرف، وابسته به شرایط روز، غیرادراکی (کاری به حوزه تفکرفرد ندارند)، غیرآموزشی و عمدتا سرگرم کننده هستند. نمونه اعلای این کالاها، جداول و مسابقات روزنامه ها، مجلات، رادیو و تلویزیون هستند که ایدئولوژی در آنها حضوری پررنگ ولی بی مایه دارد. فرهنگ عامه را صرفا نباید درکالاهای آسان یاب (مکتوب یا شفاهی یا حتی تصویری) محدود کرد، بلکه روش های بهتری برای کشف آن وجود دارد؛ ترتیبات فضایی، کالاهای خانگی، تبلیغات، اغذیه و اشربه، پوشاک و سبک های فرهنگی جوانان اجزای قابل توجه تری برای بررسی فرهنگ عامه هستند، چرا که عده ای از مردم در وهله اول به نیازهای فوق میپردازند و بعد به سراغ نیازهای کاملا فرهنگی خویش میروند و تلاش میکنند برداشت های فرهنگی خویش را در چارچوب نیازهای اولیه ارضا کنند.(همان: 60)
3-قلمرو و مصادیق فرهنگ عامه
فولکلور در ابتدا محدود به ادبیات شفاهی بود و معمولا از قصه ها و افسانه ها، آواز های محلی، ضرب المثل ها و چیستان ها تجاوز نمی کرد.(ملکی، 1390: 181) مطالعه کنندگان فولکلور بتدریج دامنه کنجکاوی علمی خود را توسعه دادند و آداب و رسوم و معتقدات عامیانه را نیز به قلمرو فولکلور افزودند، وکم کم تکنیک ها و هنرهای عامیانه را نیز مشمول آن کردند. زیرا اعتقادات و باورهای عامیانه از تکنیک و هنر و همچنین از کاربرد و اجرای اعمال مربوط به آن جدا شدنی نیست. با توجه به این وسعت موضوع است که در یکی از تعاریف میبینیم: فولکوریک عبارت از همه جنبه های عامیانه زندگی است؛ و از آنجا که هنوز در جهان جامعه ای را که تمام رفتار و اعمال افرادش منطقی و براساس موازین علمی باشد سراغ نداریم، بنابراین جامعه ای را نیز نمی شناسیم که دارای فولکلور نباشد. بدین ترتیب، وسعت دامنه و رفتار و اعمال عامیانه و سنتی اقوام ساختمان (خانه، انبار، عبادتگاه)، ابزار تولیدی و تکنیک و هنر عامیانه (پارچه¬بافی، سفالگری، نجاری)، خوراک و پوشاک، جشن ها و بازی ها و اسباب بازی ها، حقوق و اعتقادات و طب عامیانه، ادبیات عامیانه (شعر، ضرب المثل، قصه، موسیقی، رقص، گویش¬های قراردادی و صنفی و نام ها) جشن های مربوط به فصول مختلف سال و کشت و زرع، مراسم مربوط به گذرگاه های مراحل زندگی (تولد، ازدواج و مرگ) را در برگرفت. (روح الامینی، 1362: 257).
4-نگاه مردم شناسی به پوشاک بومی و محلی
پوشاک علاوه بر یک تن¬پوش و ضرورت همیشگی به عنوان یک محافظ، از دورهی سنگ تاکنون به همراه بشر بوده و از تمدن و فرهنگ او سخن گفته است. لباس در مطالعات جامعهشناشی و مردمشناسی حکایت از روحیات اجتماع، هنر، فرهنگ، زمان، مکان و حالات انسانی داشته است.(یاسینی، 1395: 162) و در هنگام بررسیهای اقلیمی و بومی به عنوان یک ضرورت وابسته به شرایط جغرافیایی، معرف آداب و رسوم و هنر زمانه، فرهنگ ملی و عمومی زمانهای مختلف است. از این رو تضاد، تفکر، فقر، ثروت، نوع تفکر مذهبی و عوامل اجتماعی به همراه نشانهها، شکل، رنگ در پوشاک همگی بیانگر استقلال فکری و وابستگی فرهنگی و یا عقیدههای مذهبی و به طورکل فرهنگ عمومی مردم جامعه خود است. در بررسی پوشاک عواملی مانند آب و هوا و شرایط اقلیمی و اجتماعی، جنسیت، سن، ذوق و حس زیبایی، جهانبینی و اعتقادات مذهبی، اعتقادات و آداب و رسوم، شغل و موقعیت اجتماعی، فرهنگ های متفاوت، پیشرفتهای صنعتی، شرایط تاریخی و تحولات فرهنگی، اسطوره و دین در شکلگیری و یا ماندگاری پوشاک دخیل هستند. (شهری نژاد، 1396: 44). انسان همواره در حال معنی کردن و تبین محیط اطراف خود و اشیای آن است و به دنبال یافتن معنا، باور و اعتقادی برای آن میباشد و پیرو باور و اعتقاد خود اعمال و رفتاری انجام میدهد. در هر فرهنگ و جامعه ای، مجموعه اعتقاداتی در مورد پوشاک میتوان یافت.(یاسینی، 1395: 163) در نقاط مختلف ایران به باورهای مختلف و مشابهی در مورد اجزای مختلف پوشاک، رنگ، جنس آن میتوان دست یافت. پوشاک از اندوه و شادی آدمی در فصل های جمعی حیات وی تاثیر می پذیرد و صورتی همگانی و متناسب با ارزش و نگره های بومی و شیوه های شادخواری و سوگ گستری او دارد. پوشاک اندوه و مجلس حزن با پوشاک شادی و آذین بندان متفاوت است.آنگاه که پوشاک در متن یک باور، آیین با فصل معنوی قرار می گیرد دیگر تنها پوششی ساده نیست بلکه خود معانی عمیق ژرفی را در بردارد. باورها از نسلی به نسل بعدی منتقل میگردند و در این انتقال تحت تاثیر محیط قرار گرفته، تغییر کرده و حتی ممکن است فراموش شوند.(محب¬حسینی، 1378: 34) ورود تکنولوژی به زندگی مردم، سبب فراموشی باورها است و بسیاری از آنها اکنون فقط در یادها مانده اند. بسیاری از این باورها اکنون کمرنگ شده و برخی نیز به علت تغییرات اجتماعی، مهاجرت به شهرها، ارتباط با مردم دیگر شهرها و مناطق، سست شدن روابط اجتماعی بین افراد و غیره فراموش شده اند. در یک نگاه کلی، در پوشاک محلی عواملی یکسان وجود دارد: داشتن تجانس و قرابت فوقالعاده با فرهنگ جامعه و بویژه با محل مورد نظر خود، راحتی لباس، کامل بودن اجزای لباس، تامین مواد اولیه از منابع داخلی و کمک به تامین استقلال اقتصادی، متناسب بودن با شرایط اقلیمی و جغرافیایی و جایگاه اجتماعی و طبقاتی، استفاده مناسب از رودوزی ها، یراق و قیطان و سکه دوزی سنتی در تکمیل و تزیین لباس که هر کدام دارای بار معنایی ویژه ای هستند.(شهری¬نژاد، 1396: 65)
5-میراث فرهنگی ناملموس
میراث معنوی و میراث ناملموس، در فرهنگ و تفکر و نوع نگاه زنان ریشه دارد. میراث ناملموس به عنوان سرمایه ای فرهنگی است که در بردارنده ارزش های تاریخی، فرهنگی، معنوی و علمی، زیباشناسی و ارزش روح زمانه است. این میراث می تواند در رشد و تحرک ارزش های مشترک و بازنمایی ارزش در زندگی مردم موثر باشد. (رحیم¬نیا، 1394: 144) میراث فرهنگی آیینه ای است که بهتر می توانیم سیمای اجتماعی زنان و نقش و جایگاه آنها در آموزش و انتقال فرهنگ را مشاهده کنیم. اساسا میراث ناملموس، زنانه است و نقش زنان عمل به میراث ناملموس است. طوریکه با برنامه ریزی آن به وسیله این افراد انتقال و حفظ آن انجام می شود. (اجلاس مجمع عمومی و اجلاس بانوان، اصفهان، 1393) مجموعه آداب و رسوم، باورها، گویش¬ها و مهارت ها، لالایی ها و هنرها میراثی هستند که آیینه صادق تاریخ و تمدن از بطن جامعه است. نقش و جایگاه خاص زنان در شکل گیری میراث تاریخی و فرهنگی، کاملا مشهود است.
6-ارزش های موجود در میراث فرهنگی ناملموس
عشق نشات گرفته از یک باور خاصیت جاودانگی، محبت کردن و انتشار دارد که این خاصیت بعنوان یک میراث از مادر به فرزند در آموزش های مبتنی بر میراث فرهنگی ناملموس رسیده است.
آداب و رسوم و باورهای موجود در بین اقوام بومی و محلی که در سبک زندگی، پوشاک، نحوه زیستن، موسیقی، غذا، اشعار و ترانه و مرثیه ها، بازی ها و درمان، بصورت سرمایه فرهنگی و یک ارزش ماندگار وجود دارد و قابل لمس می باشد، توسط زنان از راه بیان و عمل و انتقال به فرزند، انجام می شده است. زنان برای حفظ حریم زندگی خود، ارزش های اخلاقی را بین خود رواج داده تا از این طریق بتواند به تداوم زندگی خود بی افزایند. حجب و حیا، صداقت و رو راستی، شرم و عفت، پاکدامنی، صبر و قناعت جز خصوصیات زنان اقوام بومی و محلی بوده است. با بررسی ارزش های موجود در میراث فرهنگی ناملموس می توان چنین یاد کرد که میراث فرهنگی، سرمایه ای فرهنگی است که می تواند زمینه ساز مقاومت و استدلال فردی کنشگران جامعه برای عبور از بحران های فرهنگی و اجتماعی باشد. گرچه میراث مادی، جنبه های زیباشناختی، بصری و اقتصادی دارد، ولی میراث معنوی می تواند به رشد و تحرک ارزش های مشترک و بازتاب زندگی روزمره مردم کمک کند و در قالب اساطیر، افسانه و باور که مخزن ایدئولوژی زنان است، به جهانیان معرفی گردد. از این رو، مستندسازی دانش فرهنگی زنان پیرامون میراث ناملموس از طریق تقویت مطالعات مردم نگارانه و دعوت از زنان حامل یا مجری مواریث فرهنگی ناملموس به جلسات تدوین اجرای برنامه های پاسداری و ثبت مواریث به سیاهه ها با عنوان روشی برای تضمین پاسداری از آنها در آینده است. (چراغچی، 1383: 250)
آنچه در نتیجه مطالعه بررسی پوشاک بومی و محلی با شاخه های فرهنگی بر می آید این است که شرایط جغرافیایی به طور کامل بر این پوشیدگی و البته حفظ این ارزش استنباط نمیکند، بلکه براساس مجسمههای برجای مانده، کتیبهها و نقش برجستههای تاریخی چنین استنتاج کردهاند که گرما و سرما، عامل اصلی اختیار پوشاک نبوده. زنان اقوام بومی و محلی بر سبک زندگی و البته میراث فرهنگی خود از باورهای دینی تاثیر گرفتهاند چرا که در پوشش مردان و زنان هر منطقه، حجاب و پوشیدگی، محجوب و عفیف ماندن دیده میشود. و همانگونه که آمد علت آن حیا بوده؛ حیایی که در باورهای زنان و دختران هر منطقه از ایران به جا مانده است. به مرور زمان شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مانع استفاده از این پوشاک در زندگی روزمره شده است. در واقع پیشینهی زندگی مبتنی بر شبانی و کشاورزی یکی از وجوهی مشترک میان اقوام در کنار بافتههای داری خود مانند فرش و جاجیم و گلیم و پارجه و دیگر صنایع دستی بوده که درگذشته به شمار میآمد و زمینهساز برخی همخوانی و سازگاریها و شباهت های فرهنگی گردید. مسالهی دیگری که در این بین دیده میشود این است که علی رغم فرهنگ اجتماعی جدید و ورود پوشاک نامانوس به خاطر همزیستی مسالمتآمیز با دیگر اقوام، همچنان در ضمیر ناخودآگاه آنها بسیاری از آداب و رسوم پایدار مانده است. در بحث رابطهی بین پوشاک بومی و محلی با سنت و فرهنگ عامه با اعتقادات و باورهای آیینی و حفظ میراث فرهنگی ناملموس، با توجه به پیشینهی فرهنگی، علایق و باورها در فرهنگ عامه به طور طبیعی مولفههای مختلف از جمله لباس را تحت تاثیر خود قرار داده است در مجموع رسمهایی که در آن با جلوههای نمادین و آیینی پوشاک رو به رو هستیم پوشاک در متن آیین و فصلهای معنوی با باورهای اعتقادی و اجتماعی مردم سرشتی همگون دارد و خود به عنوان یک نماد و یا جلوهی ارزشی سطوحی از معنا را عرضه میکند.(متین، 1383: 93)
آیینها از بنیادی جادوگونه برخوردارند و رسیدن به خواستی را در بیانی تمثیلی و نمادین اظهار مینمایند؛ چرا که در بین بعضی اقوام، آیین یاشماق دلالت بر ارزشهای جامعه پدر سالار دارد. و فرهنگ این مناطق، منطبق بر مذهبی اسلامی بوده و از این رو باورهای دینی بر تکتک اجزای فرهنگی اعم از خرد و کلان تاثیر بسزایی داشته است و به آنها رنگ و بویی مذهبی و دینی داده است. و میتوان به این نکته اشاره کرد که دین نقش بسزایی در شکلگیری لباس و فرهنگ و باور داشته است چرا که لباس ابریشمی برای مردان حرام و برای زنان، زیبایی آنها را دو چندان میکرد. و شاخصههای بصری رنگ، این نیاز جوامع کوچک را میرساند که شرایط اقلیمی و جغرافیایی، آنجا که خورشید بیشتر میتابد، رنگها گرمتر و پررنگتر نمایان میشوند، زیرا انسانها در هرجایی از طبیعت، ایده گرفته و با آن سازگاری ایجاد کردهاند و قصههای زندگی شکل گرفته است. در نگاهی جامعتر میتوان شاخصه های فرهنگی و مردمشناسی اقوام بومی و محلی را در قالب سه دسته معرفی کرد:
الف) مبانی اعتقادی و باورها، برای نمونه پوشیدگی از جمله مشخصه بارز پوشاک ناشی از جایگاه اجتماعی و فرهنگی است.
ب) عوامل زیست محیطی و اقلیم که جنس و نوع پوشاک و حتی دوخت و اجزای پوشاک و فنون تهیه مواد آن را مدنظر قرارمیدهد.
ج) شرایط و روابط اجتماعی مانند نوع و نحوهی معیشت، سنتها، مراسم از جمله عوامل موثر در نوع و چگونگی و ماندگاری پوشاک است.(شهری¬نژاد، 1396: 127)
نویسنده : سمانه شهری نژاد /
مدرس، پژوهشگر و دانشجوی دکترای تخصصی پژوهش هنر
منابع :
– برودل، فرنان (1372). سرمایه داری حیات مادی 1800-1400، ترجمه بهزاد باشی، نی، تهران.
– روح الامینی، محمود (1362). مبانی انسان شناسی، زمان، چاپ اول، تهران.
– حسن زاده، علیرضا (1378). مردم شناسی؛ انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور.
– سازگارا، پروین (1377). نگاهی به جامعه شناسی با تاکید بر فرهنگ، کویر، تهران
– شهری¬نژاد، سمانه (1396). تاریخ پوشاک استان گلستان: اقوام و فرهنگ عامه، موسسه انتشاراتی نام¬آوران ماندگار، گرگان.
– کینگ، ساموئل (1366). جامعه شناسی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، علمی، تهران.
– محب حسینی، محدثه (1389) تکنولوژی وتغییرات فرهنگی – اجتماعی جامعه (مطالعه موردی در شمال ایران) رسانش، تهران.
– متین، پیمان(1383)، پوشاک ایرانیان، دفتر پژوهش¬های فرهنگی، تهران
-یاسینی، راضیه(13995)، ارزیابی جامعه¬شناختی- ¬زیبایی¬شناختی پوشاک سنتی ایران، فصلنامه علمی پژوهشی جامعه¬شناسی هنر و ادبیات، دوره 8، شماره دوم پاییز و زمستان: 1395
– سایت خبرگزاری میراث فرهنگی ایران(miras)، یکم فروردین 1384.
– برگرفته از Reiks SMEETS ، رییس بخش میراث ناملموس، سخنرانی در نشست 27 مارس 2004 یونسکو.
نشست
– نشست تخصصی میراث فرهنگی ناملموس، به مناسبت روز جهانی میراث فرهنگی، سمانه شهری¬نژاد، بهار 1397، اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان گلستان.
– سی و دومین نشست کنفرانس عمومی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد(یونسکو)- 29 سپتامبر تا 17 اکتبر 2003: پاریس
-اجلاس مجمع عمومی و اجلاس بانوان(جشنواره بین¬المللی میراث فرهنگی ناملموس)1393: اصفهان
مقاله
-حبیبی، بهنام(1385)، بررسی مفهوم، جایگاه و نمادهای حقوقی فولکلور، مجله نامه مفید، اسفند، شماره 85
– چراغچی، سوسن(1383)، کنوانسیون صیانت از میراث فرهنگی ناملموس، مجله علمی پژوهشی اثر، تابستان 1383، شماره 36 و 37.
-رحیم¬نیا، رضا(1394)،کاربرد نظریه زمینه¬ای در پژوهش¬های مرتبط با دانش بومی حفاظت: رویکردی برای حفظ میراث فرهنگی ناملموس، مجله علمی پژوهشی دانش¬های بومی ایران، پاییز و زمستان 1394: شماره 4.
-سلیمی، هاشم(1382-09، نگاهی به فولکلور کردی، مجله علمی پژوهشی مطالعات ملی، تابستان، شماره 8.
-ماحوزی، رضا(1389)، مفهوم فرهنگ از نظر کانت، مجله علمی پژوهشی علوم اجتماعی، تابستان، دوره 4، شماره 9.
-ملکی، ابراهیم(1390)، جایگاه فولکلور ور جامعه، مجله علمی پژوهشی دانش¬های بومی ایران، زمستان، شماره 1.
– Borgmanm A. 2006. Technology a Cultural Force, The Canadaian Journal of Sociology 31(3).
سایت
-www.irinn.ir
-www.irna.ir