تاریخ انتشار : 4 دی 1400
سوزندوزی پارسی
persian embroidery
شیواتبرایینظری
ملغمه ی فرهنگی متجلی در پوشاک پارسیان
سوزندوزی پارسی، ملغمهایست بین فرهنگی، حاصل ارتباط و التقاط ناگزیر انسانهایی که، هرچند افکارواعتقاداتی متفاوت دارند اما ریشه های سرشتی وسرچشمه های وجودی یکسان دارند. خاستگاه این سوزندوزی کشور چین بوده است که بهزعم برخی از پژوهشگران، از ایران هخامنشی ریشه دارد.زرتشتیان ساکن هند که پارسیان لقب گرفتهاند،در البسهی خود،نقوش و نمادهای ایرانی،زرتشتی را در کنار نمادهای مشترک با فرهنگ چین، بکار گرفتند و مسبوق به خود نمودند. سوزندوزی و البسه ایی که اکنون درفرهنگ بین الملل سوزندوزی پارسی نامیده گرفته است. بخش اعظم گروههایی از زرتشتیان که به هند مهاجرت کردند در آغاز در گجرات پناه یافتند به نظر میرسد که ارتباط آنها با زرتشتیان ایران تا پایان قرن ۱5 تقریباً قطع بوده باشد این ارتباط مجدداً در سال (۱۴77م )برقرار شد بهصورت تبادل نامه تا سال ۱76۸ .پارسیان نام جامعه زرتشتیان خارج از ایران بهویژه هند است .این واژه از پارسیگ پهلوی به معنای ساکن فارس و ایرانی گرفته شده است پارسیان از آغاز مهاجرت به هند تاکنون در زمینههای مختلفی با زرتشتیان ایران رابطه و مراوده داشتهاند.در ادوار مختلف که وضعیت جامعهی زرتشتیان ایران و پارسیان هند دگرگون میشد با توجه به شرایط موجود و نیز نیازهای پیشرو، روابطی بین آنها صورت می گرفت.زرتشتیان و تجارت در چین: بنا بر روایت چینی ها،کیش زرتشت در نخستین سنهی مسیحی در ایالت کانسوKansu وجود داشته است. ولی شکی نیست که پس از ورود یزدگرد به مرز چین عدهای از زرتشتیان ایران به مرز چین هجرت کرده اند. مسعودی مورخ در کتاب تاریخ خویش از بودن زرتشتیان و آتشکدههای بسیار در چین صحبت میکند. با توجه به سکه های کشف شده در بنادر جنوبی چین و شواهد و مدارک باستانشناسی، حضور ایرانیان در چین،کره و ژاپن، در اواخر دوران ساسانی میان دو فرهنگ ایران نوین ارتباطاتی وجود داشته است. میدانیم که از آغاز دورهی ساسانی بازرگانان ایرانی و مبلغان مذهبی که به ترویج ادیان زرتشتی، نسطوری و مانوی مشغول بودند از چین دیدن میکردند. همچنین این رفت و آمد ها و دادوستدها تا پایان قرن هشتم و نهم بعد از میالد نیز وجود داشته است . هنگامیکه زرتشتیان در قرن هشتم میالدی به هند پناهنده شدند روابط تجاری خود را با چین از سر گرفتند خانواده های پارسی، بهویژه آنان که در بمبئی زندگی میکردند به تجارت مشغول بودند.آنان پنبه و سایر محصوالت را از هند در کانتون و گوانکژو میفروختند و پارچههای سوزندوزی شده ی چین را نزد خانواده های خود میآوردند و زنان نیز آنها را جهت البسهی خود ،استفاده میکردند،بهویژه ساری، که بعداً به »گارا «معروف شد.
این تجارت در اواخر دهه ۱۹۴0 و اوایل دهه ۱۹50 با بستن مرزهای چین توسط مقام مقامات چینی متوقف شد در این زمان زنان پارسی با الهام از سوزندوزیهای پارچههای چینی و تلفیق آن بافرهنگ و نمادهای خویش سبک نوینی به نام سوزندوزی پارسی را در البسهی خود به کار گرفتند. پوشش و البسهی پارسیان: اکثر پارسیان،لباس پوشش و لباس هند را پذیرفتند،اما هویت مذهبی و قومی خویش را، حفظ کردند .کودکان تونیک خاصی بنام jubla میپوشیدند و کاله گردی برسرمیگذاشتند که معموالً سوزندوزی شده بود. تونیک
jubla ،معموالً لباسی از جنس ابریشم یا ساتن است،که با نخ ابریشم به رنگ روشن سوزندوزی و در ناحیه گردن با یک بند بسته و مهار میشود.زنان متأهل ساری می پوشیدند که مزین به سوزندوزی بود که نحوهی پوشیدن آن،خاص بانوان زرتشتی بود .به همین دلیل واژهی پارسی گارا به آن اطالق شد.گارا،واژهای گجراتی به معنای ساری است اما بعداً به ساریهایی که توسط بانوان پارسی پوشیده شد »پارسی گارا« اطالق شد institute heritage,Eduljee KE به عبارت دیگر گارا، ساری است که به طور سنتی توسط پارسیان زرتشتی و زنان ایرانی ساکن در هند استفاده می شود. گاراهای موجود بخشی از میراث خانواده هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. صرفنظر از اینکه زنان پارسی و ایرانی سبک پوشیدن را بر اساس روش گجراتی استفاده میکنند، شیوهی پوشیدن گا را توسط پارسیها و ایرانیها عرفی است که مخصوص زنان زرتشتی هند است.
پارسی گارا (parsi gara)( gara sari)
به طور معمول پارسی گارا، دارای طول پنجتا پنج و نیم متر و عرض ۱۱0-۱20 سانتیمتر است. در اصل آنها از چین وارد می شدند ، اما بعداً ساریها بهصورت محلی در گجرات ساخته می شدند پارچهی زمینهی گارا ابریشم است. در گاراهای اولیه، پارچهی متن آسیب میدید اما حاشیهی سوزندوزی شدهی آن به جهت استحکامی که با سوزندوزیهای فشرده مییافت کمتر دچار آسیب میشد لذا امکان این وجود داشت که از ساریهای مستعمل جداشده و روی حاشیهی ساری جدید نصب شود. این حاشیههای نواری شکل مجزا، kor نامیده میشوند. از جهت دیگر برای ایجاد وزن مناسب در پارچهی گارا گاهی نیز فقط سوزندوزی در قسمت حاشیه انجام میشود البته در دنیای امروز از پارچههای دیگری غیر از ابریشم نیز بهره میگیرند نخ مورد استفاده جهت
سوزندوزی نیز اصالتاً ابریشم نتابیده است. رنگهای اصیل پارسی گارا، سبز تیره، سورمهای، قرمز تیره بو ده است که با نخهای ابریشمی با رنگهای روشن، خصوصاً شیری یا سفید،منقش میگردیده. اما اکنون در رنگهای مختلف پارچهی زمینه و نخهای الوان سوزندوزی میشود با دست و یا چرخهای صنعتی. سوزندوزی پارسی:منسوجات یکی از شاخص های اصلی هویت و هویت فرهنگی است ریشه ها و مسیرهای پیچیده ای در پس آنچه امروز سوزندوزی پارسی مینامیم نهفته است: ملغمهای از فرهنگها، اعتقادات و هنرها و باورهای کشورهایی که در مسیر تاریخ، جغرافیا و اجتماع یکدیگر، قرارگرفته و متأثر شدهاند.
داستان تاریخ چند فرهنگی ، مسیرهای پویا و ریشه های صنایع دستی پارسی: حکایت شناور بودن هنر در جغرافیای مکان و زمان. بررسی سوزندوزیها در منسوجات هند،به بخشهای شمالی،غربی،مرکزی و جنوبی و شرقی،تقسیم میشود هریک از این سوزندوزیها دارای مشخصات خاص خود، از لحاظ تکنیکهای دوخت، نقوش و نقشمایهها و لوازم بکار رفته در سوزندوزی هستند. سوزندوزی پارسی در گروه سوزندوزیهای بخش غربی هند یعنی گجرات قرار دارد. پارسیان با پوشیدن ساری به سبکی متفاوت و انتخاب پارچهی مزین به سوزندوزی موفق شدند که یک هویت متمایز برای خود قائل شوند.به بیانی دیگر، در برهه ایی از زمان،زنان زرتشتی هند،به دنبال ادغام سنتهای ایران باستان در ساری هند رفتند. این احتمال وجود دارد که تلفیق اولیهی سنتها و نقوش پیچیدهی پارچههای ابریشمی یزد و کرمان) ترمه ها( باشد ویا تلفیق با نقوش زرتشتی دوزی و نمادهای ایران باستان.دور از ذهن نخواهد بود اگر چنین بگوییم که:این سبک از سوزندوزی از ایران هخامنشی از طریق جاده ی ابریشم به چین و سپس با تأثیرات هندی، اروپایی به منشأ آن یعنی ایرانیان بازگشت و مزین به نقوش و نمادهای مشترک ایرانی شد .سوزندوزی، همواره، بخش حیاتی و عاشقانهی زرتشتیان به جهت قدردانی از زیبایی و طبیعت بوده است احترام به طبیعت در البسهی آنها نهفته است. چنانکه پیش تر روایت شد چین یک بندر تجاری مهم تلقی میشد و ابریشم چین کالای صادراتی از قرون پیشین. در سفرنامه ابنبطوطه میخوانیم ابریشم در چین بسیار زیاد است زیرا کرم ابریشم خود را به میوههای درختان میبندد و از آنها میخورد و مواظبت و زحمت زیادی نیاز ندارد جامعهای فقرا و مساکین از ابریشم است اگر بازرگانان ابریشم چین را به ممالک دیگر نمیبردند در آن کشور اصالً قیمتی نداشت بازرگانان در سفربازگشت از چین به هند هدایایی را برای خانوادهی خود می آوردند.
پارچههای ابریشمی با نقوش سوزندوزی که اغلب متأثر از طبیعت و نقوش خاص هنر چین بود مورد توجه پارسیان قرار داشت زنان پارسی که خود را با ساری هند تطبیق داده بودند این پارچه ها را جهت ساری مورداستفاده قرار دادند. درمحدودهی زمانی سلسله تانگ و سونگ. در چین بود که عشق زرتشتیان ایرانی به طبیعت با سوزندوزیهای چین در مسیر راه ابریشم آمیخته شد و مرحله اولیه این ملغمه بین فرهنگی شکل گرفت. در گذشته اکثر ارتباطات چین و ایران یک حلقه تجاری زمینی بود و سپس به یک پیوند تجاری دریایی با پارسیان هند تبدیل شد. مهرهایی در منطقه ی chungtai ،گجرات به دست آمده که نشان میدهد که تجارت منسوجات خاص برای البسهی پارسیان،سفارشی بوده است. سوزندوزی پارسی، تنها یک کار هنری نیست بلکه یک شناسه ی بصری از جامعهی زرتشتیان است.
نقوش و تکنیک های دوخت در سوزندوزی پارسی:
این سوزندوزی،دارای فرم چند فرهنگی است در حالیکه،برخی از نقوش و نمادهای فرهنگ چین را دارد،نمادهای دین زرتشتی، ایرانی مانند خروس، گلهای نیلوفر ، لوتوس، طاووس و…به جهت احترام زرتشتیان به طبیعت.ابتدای استفاده از پارسی گارا، نقوش سوزندوزی و هنر چین مانند اژدها،نقوش معابد بر روی آنها نقش بسته بود. زنان زرتشتی با در اختیار داشتن ابریشمهای چین و با الهام از سبکهای گلدوزی چین،نقوش و نمادهای آشنا بافرهنگ خویش را بر روی پارچه ها و البسهی خویش ، تعریف کردند.برخی از این سوزندوزیها،به سفارش پارسیان و توسط چینی ها و هنروران چینی یا هندی،دوخته میشد.تکنیک های مورداستفاده این سوزندوزی اکثراً ساتن دوزی ساده ساتن دوزی کوتاه و بلند و گره فرانسوی است نوع خاصی از گره فرانسوی نیز در این سوزندوزی مورد استفاده قرار میگیرد که برگرفته از سوزندوزی خاص چین است. در اکثر موارد دوخت به طریق انجام می شود که از هر دو سوی پارچه زیبا دیده شود. فرهنگ و تمدن چین و ایران از سالیان پیش در قاره پهناور آسیا خودنمایی می کردند. شاید به دلیل فاصله مکانی این دو قدرت بزرگ بود، که، در طول تاریخ امپراتوری چین و ایران هرگز در مقابل هم نایستادند .اما این دو قدرت عظیم آسیایی همواره با یکدیگر ارتباطاتی داشتند که این ارتباطات خواه بازرگانی و خواه فرهنگی تأثیراتی بر فرهنگ مقابل داشته است. هم ایرانیان و همچینیان به خاطر وفاداری به سنتها، عناصر فرهنگی وارداتی را به نوعی بافرهنگ و سنت خود همرنگ و همسو کردهاند. این تبادالت فرهنگی در دوره های مختلف و ادوار متفاوت تاریخی در هنرهای مختلف مانند نقاشی، نگارگری، منسوجات، از جمله سوزندوزیها مشهود است طرح پارچههایی که در دوره سونگ بافته شده حالت طبیعت گرایانه دارد گل ها گیاهان حیوانات بهویژه پرندگان .در این دوران طرح انواع گل ها مانند گل صد تومانی ،لوتوس روی پارچه ها بافته میشد بافندگان ایرانی نیز برای تزیین بافت های خود از عناصر تزئینی چینی استفاده میکردند خصوصاً در دوران ایلخانی. نقوش حاشیهی گارا معموالً پرندگان بهشتی، سیمرغ ، گنجشک و پرستو بوده است پرندگان بهصورت جفتی ترسیم میشدند مطابق با نقوش آریایی که میتوانست توسط بازرگانان سغدی در زمان سلسله تانگ به چین برده شده باشد.منطقاً در بررسی نقوش و نمادهای بکار گرفته شده در سوزندوزی پارسی تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، تاریخ ادیان و مردم شناسی ایرانیان ،پارسیان، چینیان و هندیان مورد کنکاش قرار میگیرد. بهزعم الیاده،تاریخ ادیان هنوز هم با مردم شناسی قومشناسی جامعهشناسی روانشناسی دین و حتی با شرقشناسی آمیخته است. نمادها هرگز از واقعیت روح و روان محو نمیشوند نمود یا ظاهر آنها ممکن است تغییر کند اما کارکرد آنها یکسان است. از خصوصیات نمادها در هم نفوذ کردن است هیچ تیغهی فلزی آنها را از هم جدا نمیکند. همواره ممکن است رابطه ای میان این نماد و آن نماد وجود داشته باشد.نماد زبانی جهانی است و چه بسا بیش از یک زبان جهانی است زیرا در واقع قابل فهم برای تمام افراد بشر است و ازآنجاکه از روان آدمی برخاسته است ،به زبانهای گفتاری و نوشتاری ترجمه نمی شود اگر بپذیریم که دستمایه ی مشترکی در ناخودآگاه قومی وجود دارد که پیام ها را قبول یا رد میکند، فراموش نخواهیم کرد که این دستمایه ی مشترک از تمامی فراورده های قومی و شخصی پربار شده و تنوع یافته . نماد و نقوش متأثر از آنها در هنرها،یکی ازابزارهای مهم ،جهت تصویر بخشی به اندیشه است.تصویری بر گرفته از اعتقادات،باورها و اندیشههایی فراسوی عقالنیت .نقوش ونقشمایهها در سوزندوزی پارسی،غیر انتزاعی و برگرفته از طبیعت است، دارای مفهومی نمادین. سیمرغ: به طور خاص سیمرغ پرنده اسطورهای که تن شبیه اژدها و سریع شبیه خروس دارد و در فرهنگ چین نماد جاودانگی محسوب می شود و به عنوان عنصری تزیینی در پارچه ها و سایر هنرهای چین به کار رفته است نقش پرندگان در حال پرواز نیز در بافتهای چین به کار رفته است در متون زرتشتی، گاهی بعضی از پرندگان از جهتی با سیمرغ یکسان یا حتی برترند و در این میان سیمرغ و کریشفت، به دلیل پذیرفتن دین از یزدان ممتاز شدهاند به همین جهت دربارهی احترام و حفظ آن به زرتشت سفارش شده است هر دوی پرندگان نماد جهانی بهمن یکی از امشاسپندان به شمار رفته اند.خروس: در دین زرتشت،خروس از منزلت و برتری در میان پرندگان برخوردار است.بنا بر اوستا، پرودرش خروس پیک و گماشتۀ ایزد سروش است که پاسبانی شب و نگهداری آفریدگان ایزدی در هنگام تاریکی اهریمنی را برعهده دارد. خویشکاری خروس در بانگ زدن و بیدار کردن مردمان در سپیدهدمان برای ادای تشریفات دینی و یاریگری ایزد سروش در نابود کردن دیو خرابی و”سروشاورز” فرمانبرسروش پارسای نیرومند تنبلی است . زرتشت از اهورا مزدا پرسید کیست ، تن_ منزه سخت رزم افزار. خداوند برتر منش؟ اهورامزدا پاسخ داد ای زرتشت اشون!مرغی است می خوانند_ مرغی که هنگام بامداد، به نام ” پرودرش” که مردم بد زبان،او را ” کهر کتاس” پگاه بانگ برمیدارد: ای مردمان!بپا خیزید و بهترین اشه را بستایید که دیوان را فرو افکند.در فرهنگ چین ،تصویر خروس بر دیوار یک خانه ی چینی آن را از آتش سوزی حفظ می کند و نماد خروس به معنای عالمت رسمیت است هدایایی که دارای یک نقش خروس است بدین معناست که امید است به زودی به یک مقام عمومی نایل شوید. طاووس: پرورش این پرنده که بومی هندوستان سریالنکا است به چین و ژاپن و در غرب به ایران، یونان و فراسوی آن راه یافت.طاووس،در بعضی مراسم پرستش کهن وجودداشت. امپراطور چین از سلسله مینگ به بعد پرهای دم طاووس را به کسانی اهدا میکردند که میخواستند آنها را مفتخر سازند. بر فراز تخت جواهرنشان باشکوه پادشاه ایران که در سال ۱73۹ از هندوستان به غنیمت گرفته شد یک طاووس زرین قرار دارد.در چین، طاووس مظهر زیبایی و شکوه و غالباً همراه گل صد تومانی است ترکیبی از قرقاول طالیی و طاووس برای هنرمندان چینی الگوی ققنوس اساطیری بود. در فرهنگ چین طاووس در بیان نظر صلح و سعادت است. از نگاهی دیگر، همزاد پنداری مار با آن سر آب یعنی برطرف کننده حرارت پیشی طاووس را با خورشید کنسرت آتش تایید میکند. این نماد از باورهای هندی نشات گرفته و در نزد آنها مستقیماً با خدایان در ارتباط بوده است در هنر ایران نیز این نماد همچنان مقدس قلمداد می شده به طوری که در دو سوی درخت زندگی از نقاشی های پر اهمیت در هنر ایران باستان و تمدن میانرودان بهصورتهای مختلف دیده می شود و نشان نگهداری دو طاووس از درخت به نشانه ی برکت و باروری در مقابل قحطی و خشکی است. در نزد زرتشتیان نیز طاووس از پرندگان مقدس استطبری در مورد آتشکدهها و معابد زرتشتی که تا قرن سوم هجری باقی بوده اشاره میکند. در نزدیکی آتشکده بخارا، محلی برای نگهداری طاووسها اختصاص داده شده بود و در آنجا طاووس ها نگهداری میشد. گل صدتومانی: در فرهنگ چین بیانگر زیبایی زنانه و عشق و احساسات مشابه هست درخت این گل نماد بهار یکی ازچهار فصل است. همچنین، در چین گل سرخ تومانی به خاطر گل درشت ورنگ سرخش، نماد ثروت و افتخار است داروی جاودانگی است و آن رابا فونیکس مرتبط میکند. گل نیلوفر لوتوس : لوتوس همان نیلوفر آبی است که با شراره های خورشید سر از آب بر آورده و برگهایش را باز میکند و هنگام غروب آفتاب خود را چون گوهری در صدف پنهان کرده و دوباره به آب باز میگردد این گل نشانه آفرینش است دارای برگ هایقلبی شکل بزرگی از درازی دمبرگ تعطیل است و برگها در سطح آب شناورند این گیاه را غالباً به عنوان یک گیاه زینتی در استخرهای حوضچه ها می کارند.اهمیت نیلوفر آبی از بحرالروم تا هند یا چین گسترده است و با جلوه یی گوناگون و مفهومی متفاوت تصویری ملحدانه یا قدسی ارائه می کند. فیلسوف چینی چودون_یی با یک توارد ذهنی، نیلوفر را دو جنسی میپندارد و تمامیت آن را نتیجه میگیرد و بدین ترتیب عالوه بر مفهوم خلوص، مفاهیم اعتدال و راستی را بر آن میافزاید و نیلوفر را عالمت فرزانگی تعبیر میکند. گل مخصوص ایزدبانو آناهیتا است. درجشن نیلوفر که روز ششم تیرماه برگزار می شود عیدی است که آن را جشن نیلوفر گویند که همزمان با شکفته شدن گل نیلوفر. دربارهی این ایزدبانو در آبان یشت سخن رفته است. درنا: چنانچه گفته شد در اوایل بر روی گارا ها نوشته خاص فرهنگ چین خودنمایی می کرد.یکی از آن نقوش نقش پرندهی درنا است. در فرهنگ چین تصور می رفت که این حیوان عمری دراز دارد و بنابراین نماد عمر و نشان خدای نائویی طول عمر و یکی از خدایان شادی بود. در نقاشی های چینی درنا ارواح مردگان را به آسمان می برد و ممکن است زیر درخت کاج یا بر روی سنگ پشت که هردو با طول عمر در ارتباط هستند قرار داشته باشد. عالوه بر نقوش و نمادهای گیاهی و جانوری نقوش برگرفته از طبیعت اطراف نیز در سوزندوزیهای فارسی بر روی گارا دیده می شود. آب: آب در آسیا آب شکل جوهری ظهور اصل حیات و عنصر تولد دوباره جسمانی و روحانی است نماد باروری خلوص حکمت برکت و فضیلت است . به تقریب در همه جا آب وسیله طهارت آیینی است. شرقیان، آب را چون عالمت برکت دیدهاند. تمام آیینهای مذهبی مردم پیرامون چشمه ها متمرکز هستند همه ی زیارتگاه ها برای خود آب و چشمه ایی دارند. نقش امواج آب نیز در برخی از گاراها رؤیت میشود.
نویسنده : شیوا تبرایی نظری / پژوهشگرسوزندوزی های ایران و ملل