تاریخ انتشار : 17 آذر 1400
اندکی در باب فشن / صلح / جوانان/ اجتماع و ملال
fashion and peace
#شایسته-عسگریان
مقدمه ای بر رابطه فشن و صلح
رابطه فشن و صلح، از دیرباز، رابطهای تنگاتنگ بوده است؛ از آن زمان که در قرن ۱۹ ،هنرمندان و هنردوستان، با سبک زندگی خود، علیه فخر و تکبر افراد ردهباالی جامعه، قیام کرده و با فقری خودخواسته و با پوششهایی برگرفته از طبیعت و گل و بوته، خواستار عشق و صلح درمیان مردم شدند؛ تا زمانی که ترنچکت یا همان بارانی معروفی که در ابتدا برای محافظت از سربازان انگلیسی، در جنگ جهانی اول، از باد و بارانهای شدید طراحی شده بود، به آیتم شخصی استایل همفری بوگارتی تبدیل شد که در فیلم سینمایی »کازابالنکا« در بحبوحه جنگ، یادآور عشق و صلح در وجود ما تماشاچیان شد؛ یا همین چند ماه پیش که ارتش لبنان، برای طراحی لباس استتار یا همان »کاموفالژ« سربازان خود از طرحهایی همچون »زوجهای دست در دست، بچههای درحال بازی و مردمی که یکدیگر را درآغوش گرفتهاند«، استفاده کرد. شاید امروزه نقش صلح در فشن، صرفا به چند طراحی ساده، با المانهایی همچون دایره معروف صلح و شاخه زیتون و پرنده، در کالکشنها خالصه شود، اما همیشه گروههایی بودهاند که در بحبوحه تنشها و لحظات تبآلود جنگ، با پوشش خود، خواستار برگرداندن صلح به جامعه شدند؛ هیپسترها، تنها یکی از آن گروهها بودند که بهدالیل مختلفی، همچون جوانگرایی، آزاداندیشی، پوشش رسانهها و اقتباس فیلمهای سینمایی بسیار، به معروفترین آنها بدل شدند. فشن و صلح : تأثیری که حوزه فشن، در سالهای اخیر، بر روی صلح داشته، تنها در طراحی چند کالکشن موضوعی و رانویهای آنها و بهکارگیری المانهایی همچون شاخه زیتون و پرنده صلح در لباس افراد معروف، همچون لیدی گاگا در مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید آمریکا، خالصه نمیشود، بلکه قدمتش به شکلگیری سبکها، استایلها و خردهفرهنگهایی بازمیگردد که همچون جویباری کوچک، از خرده اجتماعات مردمی شروع شده و به سیلی عظیم تبدیل شد که پس از سالیان سال، هنوز هم بر روی سبک زندگی مردم دنیا تأثیرگذار است.همه ما صبحها از خواب بیدار میشویم، لباسهایمان را باتوجه به مکان و موقعیت و استایلمان انتخاب میکنیم، میپوشیم و از خانه خارج میشویم، اما معموال هیچیک از ما این انتخاب را درجهت تحقق بخشیدن به اهداف
آزادیخواهانه یا صلحطلبانه انجام نمیدهیم؛ این همان کاری بود که هیپسترها در دهه 60 میالدی انجام دادند.
برآمدن هیپیهای صلحدوست، از دل جنگ پس از وقوع جنگ بین کشورهای آمریکا و ویتنام، تعارضات داخلی زیادی در ایاالتمتحده ایجاد شد که حتی این کشور را تا مرز انقالب نیز کشاند؛ در جایجای این کشور میشد نشانههای خشم مردم را نسبت به دولت، بهدلیل فقدان و آسیب ناشی از تبعات جنگ، مشاهده کرد. تظاهرات ضد جنگ زیادی برپا میشد و مردم به دخالت آمریکا در جنگ میان حکومت ویتنام شمالی و جنوبی اعتراض میکردند. در این میان، یکی از معروفترین جنبشها با نام جنبش هیپسترها یا هیپیها بهراه افتاد که بعدها تبدیل به یک خردهفرهنگ شد که بر روی شکلگیری سبکهای مختلفی نیز تأثیر گذاشت؛ این خردهفرهنگ، عالوه بر فشن، در حوزههای دیگری همچون دکوراسیون داخلی، معماری، ادبیات، فیلم، موسیقی و حتی سبک زندگی نیز جای گرفت. هیپیها، مردمانی بودند که خود را طرفدار صلح، آزادی و مخالف با جنگ، مصرفگرایی و سلسهمراتب دستوپا گیر رایج در زمانه خود میدانستند. نماد معروف صلح، برای اولین بار در اواخر دهه 60 میالدی، بهعنوان عالمتی برای عالقهمندان به خردهفرهنگ هیپی، بر روی لباسها طراحی شد. فرهنگ هیپی، بیش از هر چیز در لباس و استایل، بروز پیدا کرد. هیپسترها دوست داشتند که عشق به آزادی و رهایی و دوری از مصرفگرایی را در ظاهر خود به نمایش بگذارند و بههمین دلیل به سراغ لباسهای آزاد، رها، گشاد و حتی اورسایز میرفتند و معموال لباسهای کهنه، مستعمل و حتی پاره و بهاصطالح ریشریش، استفاده میکردند. از آنجایی که آنها طبیعت را منبع الهامی برای صلح و دوستی میدانستند، المانهایی همچون گل و درخت و رنگهای شادی همچون قرمز و سبز در استایلشان زیاد دیده میشد. هیپی ها از منظر جامعه شناسی احتمالا تا این بخش از مقاله، که درباره منش هیپسترها توضیح داده شد، تقریباً برایتان آشنا بوده، اما هدف ما صرفاً بررسی سبک زندگی این نوع افراد نیست، بلکه قصد داریم تا این جنبش را بیشتر از منظر جامعهشناختی بررسی کنیم و بر روی این موضوع تمرکز کنیم که آیا سبکها یا خردهفرهنگهای مختلف، که هیپی یکی از آنهاست،دقیقاً همان چیزی هستند که در تصور عموم وجود دارند؟ و آیا در همان ابتدا یا بعدها واقعاً به مانیفستهای خود پایبند بودهاند یا خیر؟ تصویری که امروزه، در فیلمها و سریالها، از هیپسترها نشان داده میشود، جوانانی اهل شعر و موسیقی و ادبیات است، با لباسهای گشاد و رنگی و نهچندان نو، که دائماً یا درحال رقص و آواز میباشند یا اینکه در ونی، که نماد صلح بر روی آن نقاشی شده، درحال سفر در جادهها هستند. اما این جوانان، دقیقه از کجا پیدایشان شد؟ وقتی بین یک کشور با کشوری دیگر، جنگ درمیگیرد، مردان جوانی که به سن خدمت سربازی یا خدمت در ارتش رسیدهاند، موظف هستند که خودشان را به ارتش کشور معرفی کنند و به اجبار وارد جنگ شوند. در این میان، همیشه افرادی هستند که عالقهای به این کار ندارند و برخی از آنها زیر بار اجبار نرفته و خود را پنهان کرده یا فرار میکنند. مسلم است که ارتش در پی سربازان فراری خواهد بود که یا آنها را به اجبار وارد میدان جنگ کند یا اینکه در دادگاه نظامی، به جرم فرار از وظیفهای ملی- میهنی، محاکمه کند. این اتفاق، در بحبوحه جنگ بین آمریکا و ویتنام، حدود بیست سال در آمریکا طول کشید و تقریباً سه نسل را درگیر کرد. از طرفی این نکته را نیز درنظر بگیرید که آمریکا، کشوری آزاد
بوده و برای جوانان، مترادف است با عشق و شور زندگی، اما وقتی جنگ بر سر ملتی سایه میافکند. سیاهی را نیز با خود به همراه میآورد. غم و فقدان ناشی از تراژدیها و از دست دادنهای جنگی، خانوادهها را درگیر کرده بود و محیط زندگی را برای جوانان، دشوار. تعارضات، بیش از پیش شده بود و آستانه تحمل مردم، پایین آمده بود و همین امر بیش از پیش بر آتش اختالفات نسلی، که حتی در حالت عادی نیز وجود دارد، چه برسد به دوران جنگ، میافزود. در این میان بود که جوانان عاصی و فراری از شرایط زمانه، گروههایی تشکیل میدادند تا بتوانند بهدور از دغدغههای اجتماعی آن زمان، دمی را به خوشی بگذرانند، بدون دخالت سایرین، عشقورزی کنند و بدون قرار گرفتن زیر سایه سیاه جنگ و تبعات آن زندگی کنند. طبیعتاً وقتی انسان، مدتی طوالنی، تحت فشار مزمن قرار میگیرد، واکنشهایی افراطی از خود نشان میدهد تا وضعیت موجود را انکار نماید؛ و برای این کار، چه عرصهای بهتر از عرصه ظاهر و استایل، که اولین چیزی است که هم خود فرد با آن روبرو میشود و هم اطرافیان؟ اما تا زمانی که مشکل اصلی حل نشود، تبعات آن پابرجاست و انکار، صرفاً قضیه را پیچیدهتر میکند و حتی اگر تا مدتی، ظاهر امر، موجه به نظر برسد، پس از مدتی، مشکل، بهگونهای دیگر و از جایی دیگر بروز پیدا میکند. بنابراین هیپسترها، که بهنوعی، به نماد جنبش طرفدار صلح در دنیای فشن تبدیلشدهاند، نوجوانان و جوانانی بودند که صرفاً بهدنبال پناهگاهی امن و بهدور از جنگ و سرشار از عشق و آزادی میگشتند. نوجوانی و عنفوان جوانی، مرحلهای است که معموال با عصیان و پرخاش و سرکشی همراه میباشد. حتی در حالت عادی و در نوجوانان معمولی نیز این پدیده، در نگاه اول، در استایلشان دیده میشود؛ یعنی ما در هر عصر و دورانی که زندگی کنیم، نوجوانانمان ظاهری متفاوت از آن دوره دارند، که معموال برای همعصرها عجیب، نامتعارف و حتی غیرمناسب به نظر میرسد. این پدیده، معموال در جوامع به امری عادی بدل شده، اما وقتی در عصری روی میدهد که با بحران همراه شده و حساسیت در جامعه به آستانه خطر رسیده، حضوری پررنگتر و آسیبزاتر پیدا میکند.